در انتظار ظهورت

در انتظار ظهورت چه رنج ها كه كشیدیم      برفت عمر و نشد بارور درخت امیدم
به یاد دیدن رویت چه ناله ها كه نكـردم     ز گلستان جمالت گلی دریغ نچـیدم  
شبان تیره بسی خون دل زدیده فشانـدم    دریغ و درد كه جز سوز و ساز هیچ ندیدم
به هر كجا گذر شد سراغ وصل تو جستـم     ز فرط شوق لقایت به كوه و دشت دویدم
ز هر كه بوی ببردم كه ره به سوی تو دارد    به عجز ولا به لقای تو را از او طلبیدم
دل شكسته و چشم پر آب و حال پریشـان    به یاد وصل تو شاها طمع ز خلق بریدم
شها تو آگهی از سوزش دل من حیران          در انتظار لقایت به آرزو نرسیدم

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.