
روحی فداک
” هَل مِن ناصر یَنصُرنی
کیست مرا یاری کند؟ “
و عجیب است که
هر که ندایت را لبیک گفت ؛
از سوی تو یاری شد و سعادتمند
و هر که روی برگرداند مغبون و زیان دیده
آقای من ؛
از ندایت ” کیست که بخواهد یاریش کنم؟ ” می شنوم.
لبیک یا حسین و روحی فداک
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط شهیده گمنام در 1394/07/14 ساعت 12:12:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1394/07/15 @ 11:48:19 ب.ظ
فانوس [عضو]
بمناسبت روز مباهله
روز مباهله فرا رسید.
تلاطم مهیبِ شک و تردید، آرامش پوشالی قلب هایشان را درهم کوبیده بود. آرزو می کردند تو را با گروهی از یاران و سربازانت ببینند تا اینکه با خاندان سراسر نورت به میدان مباهله قدم بگذاری.
ولی تو آمدی؛
با دنیایی که محو تماشای جمال و هیبت خاندان پاک و روحانی ات شده بود. قلب زمان از استواری گام های علی علیه السلام به تپش افتاد و گل های یاس، به تماشای فاطمه علیهاالسلام عطرافشان شدند.
دست در دانه اهل آسمان، حسن علیه السلام ، را در دستان مهربانت داشتی و جگرگوشه ات حسین علیه السلام را عاشقانه به سینه چسبانده بودی. زمین بر آسمان فخر می فروخت که بر پشت او گام می نهید و آسمان از دیدن آن همه شکوه و وقار، به وجد آمده بود. باد، عظمت ایمانتان را در گوش هزار سرو آزاد نجوا کرد و یک دشت شقایق، شیفته پاکی نگاهتان شد… .
و نجران، به حقانیت این خاندان، اعتراف کرد.